هذیان زمستان...

به سال‌های غروب، به پرچین‌های خشک، به هزار هزار یاس بی‌امید، به پیچ و خم‌های نیندیشیده راه، به انتظار نداشته...انتظارت می‌کش‌ام...

یخ کرده‌ام به آفتاب زمستانی. جان‌ام،رمق‌ام... جان‌ام، دل‌ام... همه بر باد توست که نمی‌وزد...

بادی نمی وزد و من هنوز سردم است...

چه نیستی‌ای می‌بارد... چه مرگی زوزه می‌کشد... های‌هوی این همه زمستان پای می‌کوبد به سرور بر‌باد‌‌رفتن‌ام...


«من سردم است

من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواه‌ام شد

...

ای یار! ای یگانه ترین یار!

آن شراب

مگر چند ساله بود؟»




نظرات 27 + ارسال نظر
پیشی چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://pishinebesht.blogsky.com

چه آشنا-دردی ست این سرمای غریب ... هیچ انگار تسکینی ندارد ... باید گذاشت و گذشت ...

سهبا چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . نمیدونم چرا بهتون نمیاد اینهمه دلسردی , اینهمه سرما ! به نظرم شما قوی تر و محکم تر و البته معتقدتر از این هستید که سرما در قلب گرمتون نفوذ کنه !
نگید که این حس من غلطه ! هر چند حتی قویترین آدمها هم گاهی نیاز دارند به واگویه هایی چنین , که ظرف صبر آدمی لبریز می شود , که دلت میخواهد خودت را , دلت را , ایمانت را , محک بزنی و آنهایی را که در اطراف تو هستند ....
هرچه هست , می گذرد برادر بزرگوار , می گذرد اگر همان ایمان همیشگیتان را به همراه داشته باشید .
موفق باشید و گرما برگردد به عمق جانتان انشاله .

بلندترین چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.bolandtarin.blogsky.com/

لطیف تر
زیبا تر
و تلخ تر از اون بود
که چیزی بگم

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ب.ظ

سلاممم
....
بُتا بِستان ز مستان می ز مستان
بتابستان تو مستان می زمستان.
....
شاید روزگاری هر چند دور و دیر...و لیکن بادهای سکر آوری بوزد...مستت کنند ...سرما را حتی با خود ببرد..و شراب چند ساله را به سخره گیرد...شاید!!!

پریسا چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://parisaeftekhar.blogfa.com

شاید باید ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

تیراژه چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام...
چقدر قشنگ..
چه انتظار جانکاه و روان افزایی حکایت کردی جناب
باد سردی که قرار است گرما بخش باشد..
یخ بسته ای به آتش نبودنش...سردی از داغ نبودنش...
در انتظار شرابی..یا شوکران حتی...فقط باشد..نوش و نیش ها همه خواستنی ست
دلتان گرم باد و پیمانه تان لبریز...

از خاک کمتریم چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ http://dusty.blogsky.com/

"اگه می‌خونه نرم کجا برم؟"
دوست جان! این روزهایت انگار گدازه‌های آتشفشان سال‌هایی که درونت را گدازان داشته، عزم بیرون آمدن دارد! یک روزن می‌خواهی....

فرزانه چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

شاید اون شراب هفت هزار ساله بوده!

از خاک کمتریم پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ http://dusty.blogsky.com/

نازنین رفیق اهل پیاله!
به قول درویش سرایندگان معاصرمان:
ساقیا! دگر ساغر، لب‌نما نمی‌نوشم
ارمنی تَرَک پر کن، تازه نامسلمانم"
به احترام شرب مدامت....
عالم از ناله عشاق مبادا خالی

فرشته پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

دقیقا هیچی گرمم نمیکنه...

آوا پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ

آواز مرگ آن سوی درختان کاج و من
قدم زنان و سرخوشان با آغوشی
باز به استقبال ِ دوباره اش میروم
شاید شاااااااااااااااید که این بار
معشوقه ای دیگر چشمش را
نگیرد......کاش اینبار مرا در
آغوش خود بگیرد..........
کاش عمق ِ اشتیاق را در
چشمان منتظرم ببیندو
لذت دیدار را از من دریغ
نکند...................
دلم باران خواست....
باران ِ پاییزی ...تا زیر
پا له کنم برگ های
نومیدیهایم را......
دلم باران خواست.
...................
یاحق...

محسن باقرلو پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ

مهمتر از چن ساله بودن ، جنس شرابه حاج آقا ...

محبوب پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

گرم خواهی شد، مطمئنم...
غصه نخور دیوونه کی دیده که شب بمونه؟

محبوب پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

زمستون هم می گذره ...

کیانا پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سردی که هیچوخ به گرمی تبدیل نمیشه ...
«من سردم است
من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواه‌ام شد
...
ای یار! ای یگانه ترین یار!
آن شراب
مگر چند ساله بود؟»
تداعی این چن خط با صدای خسروشکیبایی برام خیلی دلنشین بوود ،ممنونم ...

نیما پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

یخ کرده‌ام به آفتاب زمستانی. جان‌ام،رمق‌ام... جان‌ام، دل‌ام... همه بر باد توست که نمی‌وزد..


چی بگم که این خط خودش همه چیز رو گفته !

مرضیه پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

سرد بود آن شب و چندی است که شب ها سرد است....

چه حس لطیفی داشت این پست

از خاک کمتریم پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ب.ظ http://dusty.blogsky.com/

دوست جان به افتخار این حال تو که باید به شود؛ تمام این غزل ناب شراب از اخوان ثالث تقدیم به تو:
کفر گیسوی جانان چیره شد بر ایمانم
تر شد ای مسلمانان ، تر ز باده دامانم
ساقیا دگر ساغر لب نما نمی نوشم
ارمنی تَرک پر کن ، تازه نا مسلمانم
شیشه پر کنید از نو، زآن کهن شراب امشب
خنده این تهی ساغر بر لبان عطشانم
زآن سپید و سرخ ای گل ، هر دو ریز و گبری کن
ارمنی‌مسلمانی ، تا تورا، بفهمانم
تا شدم ارادتمند ایت شراب گلگون را
هم مراد جبریلم ، هم مرید شیطانم
می به من شبی میگفت : ای گل خزان امید
من بهار تابستان ،آتش زمستانم
چون خوری زمن جامی، بشکفد به رویت گل
پرزنان ترا خوش خوش در جنان بگردانم

فریق تاج‌گردون جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ http://z2b.blogsky.com/

سلام مهدی
هنوز جوونی که، چی بر باد رفته آخه!

جزیره جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبی؟
چرا؟چرا سخت شده دل خوش کردن ادما؟شاید ما داریم الکی سختش میکنیم هان؟
میدونی گاهی اوقات ادما باچیزای کوچیکم شاد میشن ولی چون کوچیکن هیشکس توجه نمیکنه بهشون.

برای دخترم جمعه 27 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ http://barayedokhtaram.blogfa.com

شاید به اندازه عمر بشر...

میتینگ انلاین شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ق.ظ http://meetingonline2.blogfa.com

هذیان می گویی؟!؟
هذیان می بافم!
قسم می خوری به سال هایی که طلوع و غروب خورشید را می شد تماشا کرد. که نه از پس این همه حادثه که خراشیده شده است بر سر و روی آسمان؟! به پرچین های خشک و به هزار شکوفه ی یاس و یَأس؟! و به پیچ و خمی که در آن مانده ای هنوز! به انتظار نداشته که انتظار می کشی، که این انتظار آخر ترا بکشد؟؟؟
به حس ِ من، مطبوع ترین آفتاب عالم، آفتاب زمستانی است. مثل عشق زیر خاکستر که دیگر مرا نسوزاند و خاکستر نکند که به باد ندهد. که نمی وزد که بر باد دهد که خیالت آسوده شود.
سردی همچون لبان و زبانی که در من می آمیزد و از سکر شراب یخ کرده است و باد نمی خواهد که بلرزی از سرما!
بگذار بادش بوزد آن وقت فکر سرور بر باد رفتنت باش برادر!
"هوای آه کرده دلت نازنین
هوای غم کرده ای
مثل آن وقت های من شده ای
سرد و بی روح
ساکت و ساکن
...
ای یار
ای یگانه ترین یار
آن شراب از آن ِ تو نبود!"

احسان شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://ashub.blogfa.com/

آشفته ام میکند
این آفتاب
هر قدر ایستاده تر میشود
کمتر گرمم میشود

می نو شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ http://minoo6.persianblog.ir

در وجودم زمستان است... توی برگ برگ زندگیم خون زمستان است.... از سرما نگو...از سرما ننویس

فواد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

به سالها شب وصلی گر اتفاق افتد
شفق فرو نشده صبح میکند آغاز
باهام تماس بگیر گوشیم فرمت شده شماره ها نابود...

مهربان یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://mehrabanam.blosky.com

نمی دونم خوبه یا بد
که این سردی روی لبخند گرمت اثر نداره

گرم باشی کاش
همیشه

شازده کوچولو یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

و این منم

زنی تنها

در آستانه‌ی فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده‌ی زمین

و یأس ساده و غمناک آسمان

و ناتوانی این دستهای سیمانی

(ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد...)

راستی سلام..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد