هفت روز می گذرد از شهادت بزرگ بانویی که ادامه تاریخ مان بود. ردپای بزرگ مردانی را میپیمود که از شنیدن نام آوری های شان هم نصیبی نمی توان ایم ببریم. همچون آنان بودن را که فاتحه ای خوانده ایم و تمام...
به روضه خوان ها می گوی ام و گریه کن ها... به آن ها می گوی ام که عمری سر در گریبان حماقت تاریخی شان فروبرده اند و نیمی از سال های عمر منحوس شان به لاطائلاتی از این دست می گذرد که فلان را مظلومانه شهید کردند و سم ستوران بر جنازه ها راندند و فلان را پهلو شکست اند و شبانه به خاک کردند. به آن ها می گوی ام که آرزوی حقیر و دست نیافتنی شان عقب گرد تاریخی ست که کنار آن باش اند و با این بجنگ اند که تنها نمان اد و مظلوم جان نده اد...
تفو و لعنت نثار غیرت ناداشته و ندیده تان می کن ام که رو به روی حسینیه ارشاد و در لواسان نبودید. که در حسینیه ها و چلوخوران سالانه تان خوب زار می زن اید و اطوار گوناگون و شکلک های غریب تان شهره عالم است.کربلا و مدینه را هم می دان ام که می روید. با ایمن ترین و آسوده ترین تورهای مسافرتی به صفا و عشرت و سوغات...
آری... گویا آبی از آب تکان نخورد و همه نشسته ایم که این گونه جنایت کن اند و کک مان نگزد. به همین آسانی آخرین میراث های مردی و مردانگی و ملی و مذهبی مان را درو می کن اند و هیچ نمیشود...
جنایت و سخافت زیاد دیده ایم اما گویی این یکی رنگی دیگر داشت. خونین تر و سیاه تر از بسیاری رذالت ها که کرده اند...
من
درد در رگان ام
حسرت در استخوان ام
چیزی نظیرِ آتش در جان ام
پیچید.
سرتاسرِ وجودِ مرا
گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطره یی به تفته گیِ خورشید
جوشید از دو چشم ام...
درست نوشتید اخوی
از تمام زندگی اهل بیت انگار شهادتشان را به یاد داریم اهن هم فقط ظاهز آن را و نه پیام و باطن و جان مطلب را
راستی شعر محشر بود
یادش گرامی
جز حسرت و اه چه می شود داشت و جز افسوس چه می توان خورد ؟
سلام جناب...چی بگم؟!........بزرگ بانو را خدایش رحمت کناد..و این قوم ظالمین را لعنت نیز..
سلام
این ها کور خود و بینای دیگرانند ...
قاصد روزان ابری داروگ ...
کی میرسد باران؟
بعنی میبینیم؟
واقعا چرا سکوت این روزها مثل سه وعده غذایی به گلو چنگ می ندازه ......
نه صدایی که بدان خوش کنم دل
نه پیغامی نه پیک آشنایی...
سهم ما از آنها شد تنها
فرق شکافته لب تشنه
پهلوی شکسته و...
بهشت و جهنم...
اعتقادات رابه
مشتی خرافات
محکم کرده اند
تا دیگران نبینند
دیدنی هارا
یاحق...
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران
یا نه دریائیست گویی واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شبهای وحشت را تواند شست آیا از دل یاران؟
چشم ها و چشمه ها خشکند
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ
همچنانکه نامها در ننگ
سلام استاد
روحش شاد... و .........
تف به غیرت نداشتشون
روح بزرگش همیشه در پرتو حق
تاریخ تکرار خواهد شد ...
همیشه تکرار میشه ...
دست بالای دست بسیار است ...
همونطوری که گهی زین پشت گهی پشت به زین ...
یکم صبر ...
مهدی ... چقدر عالی نوشتی ... واقعا بدنم مور مور شد پستت رو که خوندم ... با این قلم شیوا و کوبندهات ... عالی گفتی ... دلم می خواست بگم اندکی صبر ... سحر نزدیکست ... اما حالم از این امیدهای واهی بهم می خوره ... بس که ما مردمان بی غیرتی هستیم ...
بد دردی داشت مهدی.بد
عکس رویجلد شمارگان آخر مهرنامه را دیدی؟
و رضا هدی صابر هم رفت...
سلام جناب پژوم.....روزتون مبارک.
روزتون مبارک جناب.یعنی
بامداد روزتون مبارک
سربلندوسرافراز
وسلامت
باشید
یاحق...
سلام مهدی جان روزت مبارک
روزتون مبارک مهدی جان !
جای من اینجاس
سلام بر مهدی عزیز
اولا خیلی خوشحالم که با شما بیشتر آشنا شدم و اگر الفظ تعجب و تاسف و ترش رو حین مطالعه ی برخی پست های شما در کامنتهای وبلاگ آنا بکار بردم، راستش به خاطر این بود که اطلاع نداشتم که از برادران سنی من هستید و فکر می کردم که شیعه هستید و این اعتقادات رو دارید
ثانیا اگر با سواد و مطالعه ی حداقل خودم چیزی گفتم و میگم، صرفا به دیده یک منظره ی علمی بهش بنگرید و نه یک جنگ فرقه ای و اعتقادی چرا که از صمیم قلب معتقدم که عقیده هر شخصی رو باید محترم شمرده بشه و هیچ شخصی رو نباید به خاطر عقیدش مورد عتاب و ... قرار داد
ثالثا امیدوارم همه ی ما به راه راست هدایت بشیم و عاقبت به خیر و ابنکه راه راست و درست کدومه هم فقط با تحقیق و تدبر به دست میاد به دور از هرگونه تعصب و تحجر و یکطرفه نگاه کردن.
رابعا: اگر دوست دارید و داشتید می تونیم به بحث هامون ادامه بدیم البته من یه 10 روزی از فردا تهران نیستم.
لطفا کتاب های آقای تیجانی (و انگاه هدایت شدم و ...) رو هم که بسیار شیرین و مستند و ساده نوشته شدن، مطالعه بفرمایید.
در پناه حق
سلام عزیز
من فقط سکوت می کنم..................
روزت مبارک عزیز
وقتی که این خبر رو شنیدم جالبه که یاده تو افتادم و با خودم گفتم الان مهدی بشنوه چه واکنشی نشون میده ...
خصوصی
سلام عزیز..........
دلمان برای طراوت قلمتان تنگ است........
بیش از این چشم در وبمان نگذارید..........
ما به ظلمت گردن نمی نهیم نمی نهیم.........ما به جنگ سیاهی می رویم...........!!!!!!!!!!!!
سبز و پاینده باشید..............
هیچی
خدا رحمتش کنه
خدا به ما انقدر جسارت بده تا بتونیم سکوتمون رو بشکونیم و بغض های مانده در گلومون رو فریاد بزنیم
زندان باغ آزاده مردم است و شکنجه و تازیانه و زنجیر نه وهنی به ساحت آدمی که معیار ارزش های اوست. کشتار تقدس و زهد است...
شاملوی بزرگ
سلام مهدی جان، خوش آمدی به وبلاگ حقیر من. لطف کردید و منت گذاشتی. انشالا به زودی حضوری زیارتتون کنیم قربان.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش
بنماند هیچ اش الا هوس قمار دیگر...
شاد باشی و همیشه آماده قمار
دلم براتون تنگ شده عزیز...
خیلی ممنون
:)
بخاطر لینک
سلام آقا مهدی گل
جانا سخن از زبان ما میگویی
این جماعت(خودم هم میگم)مرده پرستن
بعد از این جریان هدی صایر هم در اعتراض به این فاجعه اعتصاب غذا کرد و رفت و باز هم انگار نه انگار