دشمن خویشایم و یار آنکه ما را می کشد
غرق دریایایم و ما را موج دریا می کشد
زان چنین چندان و خوش ما جان شیرین می دهایم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می کشد
خویش فربه می نمایایم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کشد
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می کشد...
واروم آن جا بیفت ام پیش او
پیش آن صدر نکو اندیش او
گوی ام افکندم به پیش ات جان خویش
زنده کن یا سر ببر ما را چو میش
کشته و مرده به پیش ات ای قمر
به که شاه زندگان جای دگر...
یا کرامی اذبحوا هذا البقر
ان اردتم حشر ارواح النظر...
(حضرت مولانا )
سلام دوست؛ عرض همان بود که بود:
ما،
میراثدارِ کابوسِ تیغ زدن بر گردن اسماعیل
در خوابهای سهگانه شبهای ابراهیم؛
ما،
میراثدارِ تیغ «خود»کُشی خلیلُالله
لهله زنان نشسته بر حلقِ ذبیحُالله
.
.
.
میراثمان اکنون،
در این هزاران سال!
کابوس شد،
کشدار
تیغی پُر از زنگار........
سلام . این روزهای عزیز بر شما به خیر و شادمانی . اعیادتان مبارک .
شاد باشید و تندرست .
عیدت مبارک مهدی نازنین
سلام
در وصف عید قربان همین شعر کافیه:
گوی ام افکندم به پیش ات جان خویش
زنده کن یا سر ببر ما را چو میش
کشته و مرده به پیش ات ای قمر
به که شاه زندگان جای دگر...
بِه که شاه زندگان جای دگر....
عید برات پربرکت باشه ایشالله روزای عید واقعا برا همه عید باشه. برای من که بود. ایکاش همه ی روزام مثه این روزا بود
عید عاشقان... عجب اسم زیبایی.بر شما مبارک
عیدت مبارک عاشق
می دونی مهدی این روزها حس می کنم از نوشته هات، از صدات، از کلامت که خوبی و این به شدت خوشحالم می کنه.. جدی می گم رفیق ... امیدوارم همیشه همیشه همیشه خوب ِ خوب ِ خوب باشی
سلام جناب پژوم
نمیدانم هنوز صدای گام های نگارتان در کوچه های ذهنتان میپیچد... یا ردای خاطره به تن کرده و در کمرکش جاده های محال محو می شود....
نمیدانم دستتان به کار می رود... یا دلتان را کف دست نهاده اید...
نمیدانم این آرامش بوی سکون دارد یا رسیدن..
هیچ کدام را نمیدانم...فقط این را میدانم که هر کجای این سرگشتگی ها که باشید و باشیم باز همین هم صحبتی های آشنایانه را غنیمت است
و همان گونه که خودتان پیش از این گفتیدم "حال" را نیز...
عیداتون مبارک جناب پژوم
بغضی بر گلویم سنگینی میکندکه
ای کاااااااااااااااااااااااااااااااااااش
به قربانگاه رفته بود در عیدش
عیدتون مبارک......تبریک
با تاخیر.................
یاحق...
بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار
چه ساده دل بود ابراهیم !
امید که خوب باشید
سلام
سلام
دلم باز شد
ممنون
هسته ماشین را دور زد و در حالی که چادرش روی زمین کشیده می شد در را باز کرد و نشست .
عمو بادی به غبغب انداخت و با شعف خاصی گفت :
خوشم اومد ، هر چی بوق زدم بر نگشتی ! ای والله داری !
سلام. به روزم دوست عزیز و شما دعوتید.
گوسفندیم و بترسیم چه از قبله و آب
قُل اعوذُ انَا مِن ذبح ........ به دندان پلنگ.