هجرت...

 

 

 

هیچ گاه خیال هجرت از این سرزمین به خاطرم نگذشته بس که هزار بستگی و تعلق است مرا به جزء‌ جزء هر آن‌چه دارم و هست و گوارا و ناگوارش را به جان دوست می‌دارم. انگار هزار بند و رسن آویخته باشند بر پای‌ام از گوشه گوشه این خاک که در آن زیسته‌ام، هیچ خیال جای به جای شدن‌ام نیست. 

بوی وطن‌دوستی و خاک‌پرستی نیاید از این‌ها که گفت‌ام. آن‌‌ها که خوب می‌شناسندم می‌دان‌اند که هیچ‌ام سر آشتی نیست با این گونه اندیشیدن‌ها . سبب تنها این است که راضی‌ام به هر چه دارم و هست و دل‌بسته به هرچه بر من گذشته حتی رنج‌هایی که جان‌ام را می‌فرسای‌اند. 

در این سال‌ها و این روزها که دوستان‌ام یکی یکی ساز سفر کوک کرده‌ و رفته‌اند یا می‌روند، حتی آشفتگی تنها ماندن و دل‌تنگی سبب نشده که به فکر رفتن، حتی همین نزدیکی‌ها بیفت‌ام.  

بر آن‌ام که می‌توان همین‌جا خوب و آرام چنان که دل‌خواه است زیست. 

شاید باری دیگر از لذت‌های کوچک زیستن نوشت‌ام همین‌جا...   

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
delaram شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:28 ب.ظ http://delaram-night.blogsky.com

مرسییی
خیلی با مزه میحرفی
از طرز نوشتنت خوشم اومد
سر بزنی خوشحال میشم

سلام...
ممنون...

psdk شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ http://goodmial.ir

کوروش کبیر :

هرچه ما داریم از میهنمان ایران داریم


سال ها است که ما از سرویس ایمیل دهی یاهو و گوگل استفاده میکنیم و در امروزه ما خودمان دست به این عمل زده و سایت ایمیل دهی فارسی را راه اندازی کردیم برای حمایت از کشور خود ایمیلی ایرانی داشته باشید

سلام...
متاسف‌ام...

....... شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.alefsweb.blogsky.com

هجرت، یکم بار روحانی میاره رو این عمل ،به نظرم فرار (از سر ترس )بهتر باشه .

سلام دوست...
قدم به خیر...
نقل فرار باشد همه فرای هست‌ایم. چه از سرزمینی به سرزمین و چه از رنگی به رنگی و چه‌های دیگر...

فاطمه شمیم یار شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:24 ب.ظ

سلامم جناب پژوم عزیز
میدونین قدر دونستن لذت های کوچک و دیدن اونا به نظرم خودش قدم های بزرگیه...

سلام دوست خوب...
جانا سخن از زبان ما می گویی...

مرضیه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ http://bglife.blogsky.com

راستش خیلی موافق نیست با خط یکی مانده به آخر.
فیلم خاک آشنا روهم ببین جالبه.

البته به موقعیت افراد هم بستگی داره .شاید اگه تو موقعیت خوبی نداشتی اینو نمی گفتی

سلام مرضیه بانو...
خاک آشنا را دیده‌ام. خوب فیلمی‌‌ ست انصافا. کمی شعارزدگی البته نداشت به‌تر بود. باقی به دل‌ام نشست...
دقیقا بستگی مستقیم دارد به موقعیت افراد. وصف حال خودم بود که نوشت‌ام...

از خاک کمتریم شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ب.ظ http://dusty.blogsky.com/

جغرافیا را اگر تنگی کرد! به حکم آفریدگارش، می‌توان فراخ‌تر گرفت و رفت! دل را که تنگی می کند، چه!؟..........
"شاد باش و دیرزی" دوست جان...

سلام نازنین دوست‌ام...
دل را هم می‌شود فراخ‌تر گرفت و رفت. جغرافیای دل بدانی، که شک‌ام نیست می‌دانی، راه هست...
شادی به شادی دوستان است. عیش بی یار مهنا نشود...

دکولته بانو شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ

واااااااااااااااای مهدی ... دلم خواست مثل رضا بگم چقدر بوی زندگی میاد اینجا عزیزم ... دلم خیلی خیلی برات تنگ شد به ( قول محسن: ) بچچه ! ...
راستش من که می دونی ... یه جورائی دیوونه م ... برا همینم اندیشه های وطن دوستی و خاک پرستی دارم !!! ... و می دونم که آدم نرمال باید هر جائی و تو هر شرایطی خوش باشه ... اما بازم به قول محسن ... می دونی که من بدجوری مرعوب آلمانم !!! ... و بعد هم امریکا ... الان که اینجوری فکر می کنم ... بعدها رو نمی دونم ... اما با اینحال وقتی به رفتن فکر می کنم ... از جدائی ها و دور افتادن ها بدجوری حالم خراب و گرفته می شه ...

سلام دوست‌ترین...
شما یگانه‌اید...

جزیره یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام
چقدر حس های خوب داشت این پست
از اون پست های که ادم یه لبخند از ته دل میشینه رو لبش ولی نمیدونه باید چی بگه که حق مطلب ادا شه؟از اونا
خیلی خوب بود.
مثلا این جمله رو نیگا: بر آن‌ام که می‌توان همین‌جا خوب و آرام چنان که دل‌خواه است زیست.
خیلییییییییییییییییییییییی خوبه که طرز فکر کسی این باشه
ایشششششششششالله که همیشه همینجوری فکر کنید و هکیشه خوب و اروم چنانچه دلخواهتونه زندگی کنین و ایشالله رز به روز به تعداد پستای اینچنینیتون اضافه شه

سلام بانو...
لطف‌تان مستدام دوست خوب‌ام...

محبوب یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

من هم مثل تو فکر می کنم دوست عزیزم
من هم اینجا رو با همه رنج ها و بدی هاش دوست دارم .. و فکر می کنم که دو روز زندگی ارزش دوری از عزیزانت رو نداره... به نظر من همین جا هم با همه بدی هایی که می دانید و می دانیم که دارد ، می توان خوش بود...

اما خوب سفر کردن رو دوست دارم ... و می روم و دنیا را می بینم که ندیده از دنیا نروم... چون تو هم خیلی دوست با مرام و با معرفتی هستی... دلم میخواد که یک سفر خارجی در کنار شما باشیم حاج آقا... و ازآنجایی که بسیار هم لوطی هستید، و اصفهانی هم نیستید، خرج سفر هم با شما...

سلام دوباره...
ما هم مشتاق‌‌ایم به هم‌سفری رفیق. اصفهانی بودن‌تان را هم ندید می گیریم و هم‌راه می‌شویم.
اگر خدا بخواهد...

مهربان یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

این خیل عظیم دوستان شما اگر نصفشان هم بروند باز جنابعالی ذره ای هم تنها نمی شوید.
مثلا به جای اینکه ۱۱۱۱۱۵۰ نفر میهمان داشته باشی و دوستانت دورت باشند می شود ۱۱۱۱۱۰۰ نفر... می بینی خیلی هم فرق نمی کند.

سلام مهربان بانو...
این خیل عظیم که می‌بین‌‌اید خیلی‌شان هم نیست‌اند. جای خالی یک نفر را هیچ طور نمی‌شود پر کرد....

فرزانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

نه مثل این که این دفعه قراره که خیلی زود زود بنویسید. من دو تا پست جا موندم تو روزگاری که خیلی ها در پی لذت های بزرگ هستن و لذت های کوچیک به چشمشون نمیاد نوشتنش خالی از لطف نیست.

سلام دوست خوب...
گویا قرار باشد به نوشتن اگر فرصتی دست دهد. این که چون شمایی می‌آی‌اید و می‌خوان‌اید خود غنیمتی‌ست و لذتی عظیم...

مجتبی پژوم یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ

واقعا وقتی فکر می کنی به دوستانی که بهزار فرسخ دورتر ازین شوم آباد هجرت کردن دلت میگیره و غمگین میشی...

سلام...
به مدد این همه وسایل ارتباطی چندان هم دور نیست‌ایم...

پریسا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ب.ظ http://parisaeftekhar.blogfa.com

آدم هرجا که بره آسمون خودش رو با خودش می بره ، اگه آسمونتون رنگ رضایت داره ، هجرت چرا؟ باور من هم این هست که آدم ناراضی هر جا بره ناراضیه

رضایت داشتن به‌ترین نوع آرامش است که می‌شناس‌ام. رضایت و نارضایی جزئی از ماست. جدا نیست که بگذاریم‌اش و بگذریم...

رضا فتوحی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام
هجرت برا بعضیا ابزار فرار میشه، که از همه ی اون چیزی که پیرامونشون آزار دهندست بگذرند و بنایی نو بنیاد کنن...
این هجرت-فرار که خودم هم گرفتارشم، حتی اگه به موفق ترین شکل ممکن هم پیش بره و شرایط هم باب میل پیش بره باز زخمیه که هر از گاهی سر باز می کنه و دردیه که با آدم می مونه تا همیشه...
اما به نظرم هجرت به قصد معلوم و نه تنها فرار از وضع موجود به نفسه چیز بدی نیست...

سلام عزیز دل...
اگر تنها یک طرح خوب بتوان زد از هجرت همین است که گفتی. هجرت با قصدی معلوم و نه تنها فرار از وضع موجود...

امیر دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ق.ظ

حضرت سلطان که در بیان دلگویه ها هم سلطانی
میدونم که قسمتی از پستت تعریض به من بود و میدانی که من به دل دارم این حرف هات رو اما به عمل توانش نیست.
کاش بشه به عمل هم میسر بشه

سلام رفیق...
بیا بیهقی بخوان‌ایم و به هوای سلطانی نفس بزن‌ایم. قالی‌‌چه می‌اندازیم در سرسرا و حسب‌الامر... می نویس‌ایم کنارش. گلستان که بخوانی غبار غم می‌‌رود از دل...
طبع تو را تا هوس نحو کرد
صورت صبر از دل ما محو کرد
ای همه دل‌ها به کمند تو صید
ما به تو مشغول، تو با عمرو و زید؟
مگذار و مگذر...

تیراژه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سعدی به روزگاران مهری نشسته بردل
بیرون نمی توان کرد ....الا به روزگاران
سلام جناب پژوم
سطر به سطر خواندمتان که چه دلبستگی غمگینی..
و در این فکر که چرا دلبستگی هایمان شاد ریشه نمیبندند بر دلهایمان
چرا هر عشق آکنده از غم و حسرت
چرا ماندن با غرور نه..چرا ماندن با سرور نه..
که جفای سردمداران خون میچکاند از دل ما سر به داران دلبسته.
من خود یک سنگفرش دونیم شده..یک آجر ترک برداشته از این خاک را ..به پیاده روهای مرمر و چلچراغ های هیچ خیابان غریبی نمیبخشم..
گرچه گاه و بی گاه آهم میاید و دردم..از این مردمان و این سردمدارارن خاکستر و سرخ..که گاه دردی که به جانمان می افشانند
که غربتیست شگرف در خاک خود..خاک سرزمین مادری..خاک آشنا..
می مانیم و درد میکشیم ولی میمانیم..که بهشت نیز با یار نکوست...
که خداوندا..ما را بی دوست مدار..
سرتان سلامت دوست خوبم

سلام تیراژه بانو...
سر سلامتی‌تان را سپاس...

آزیتا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ http://entezaretoolani.blogfa.com

منم فکر می کنم که میشه اینجا زیست و درست هم زندگی کرد ... همه جای این دنیا مثل همه . خوب یا بد زیبا یا زشت یک معیار نسبی است . من اینجا رو دوست دارم و تو هر شرایطی زندگی می کنم . خوش باشید

سلام بانو...
قدم‌تان به خیر...

[ بدون نام ] دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ

حلالم کن ...من دو اشتباه کردم...علاوه بر اینکه در آنروز با حس و حال بدم کامنت گذاشتم....فیلم مشق شب کیارستمی رو با فیلم خانه دوست کجاست عوضی گرفتم....ببخش هم به خاطر لحنم هم به خاطر زودداوری

سلام...
همین که می‌آی‌اید و می‌خوان‌اید غنیمتی‌ست...
سرافراز باش‌اید...

اشوب سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ http://ashub.blogfa.com

بعضی آدمها دست خودشان نیست
تنشان هم که هوای رفتن به سرش بزند
خیالشان از دل وطن ها نمی رود..

سلام نازنین...
خیال را هیچ نمی‌شود کاری کرد...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ق.ظ

خصوصی

سلام...
مرقومه شریفه عز وصول بخشید و بر دیده اطاعت و امتنان قرار دادیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد