...




گاهی می خواهی حرفی بزنی و می بینی که بسیار بهتر گفته اندش و سکوت...
به تر همان را نقل کنی ...



دلم کپک زده آه

که سطری بنویسم از تنگی دل
همچون مهتاب زده ای از قبیله آرش بر چکاد صخر ه ای

زهِِ جان کشیده تا بُنِ گوش

به رها کردنِ فریادِ آخرین...

کاش دل تنگی نیز نام کوچکی می داشت
تا به جان اش می خواندی
نام کوچکی
تا به مهر آوازش می دادی
همچون مرگ
که نام کوچک زنده گی ست
و بر سکوب وداع اش به زبان می آوری
هنگامی که قطاریان
آخرین سوت اش را بدمد
...
سطری، شطری، شعری
نجوایی یا فریادی گلو دَر
که به گوشی برسد یا نرسد
و مخاطبی بشنود یا نشنود
و کسی دریابد یا نه
که چرا فریاد؟
یا با چه مایه از نیاز؟

...


(احمد شاملو)




نظرات 12 + ارسال نظر
مجید پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ق.ظ http://matalebehziba.blogsky.com

سلامــ خسته نباشین

خواستم تشکر کنم از زحمتتون وبلاگتون خیلی خوبه

nasim پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.chobkhat.com/majazi

آوا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ

دل تنگ ِ دلتنگیست..که
دنیاپر ز دلسنگیست...
سر ِ پر ز شوق رفتن
من/که مرگ پایان ِ
دق مرگیست.....
حرف،ناآرام برزبان
دلم/عقل دمادم
دچـــــــــار ِ کور
رنگیست......
فریاد می زند
سکوت شبم
اختری دچار
دلتنگیست
تقــدیم به
شما.....
یاحق...

مریم انصاری جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ق.ظ

به قول همون احمد آقای شاملو:

آآآآی خدا جونم!

آوازای غمناک داشتن، چیز وحشتناکیه.

واسه نریختن اشکامه که اینجور نیشم رو وا می کنم و می خندم.

فاطمه شمیم یار شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ http://shamime27.blogfa.com

سلامم جناب پژوم
...که چرا فریاد؟؟ شاید همین فقط...

پریسا شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.parisaeftekhar.blogfa.com

چشم به راه نوشته و خبری بودیم
ولی چنین فریادی را انتظار نبود
گرچه ،
شنوایش هستیم
:)

Riraa دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ب.ظ

زیباترین لحظه زندگیم
زمانی بودکه برتپه ای ایستاده بودم
فریادمیزدم:بمان،مرادراین بیغوله تنهانگذار...
اما...
اورفت...
وهمچنان بسان مسخ شده ای ایستاده ام وفریادسرمیدهم..
آن زمان بودکه به جبروت سکوت پی بردم
زیرا اوعاشق سکوت بود...!
.
.
.
فریادآنقدرها هم که فکر میکنیم خوب نیست دوست آشنا...!

شاعرشنیدنی ست سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

این عصیانهای شاملو جوریه که آدم احساس می کنه از گلوی خودش خارج شده احساس میکنه درد دل خودشه/
سکوت کن اینجا کسی معنی دلتنگی را نمی فهمد!

سفیدبرفی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام جناب پژوم خداروشکر شما اپ هستی به داداشتم بگو یه سر بزنه مارو خوشحال میکنه

نوتریکا یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ http://notrika-farjam.blogfa.com

من نمی‌دانم این دلتنگی، دلتنگی که می‌گویند چیست
همین حس مبهم نفس‌گیری
که دامن‌گیرمان می‌شود
وقتی چیزی را
کسی را
جایی جا گذاشته‌ایم
همان دلتنگی‌ست !؟

نوتریکا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://notrika-farjam.blogfa.com

سلام مهدی جان
خوبی رفیق؟!
منم دلتنگت بودم
حماقت دوست‌داشتنی که به لطف دوستان مدعی دموکراسی و آزادی بیان فیلتر شد
آدرس وبلاگ جدید رو فکر کنم برات گذاشته بودم!
نمی‌دونم
به هر حال خوشحالم می‌بینمت
ممنون

لبحند زندگی دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://khorshidtabanarezoha.persianblog.ir

سربزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد