یادداشتی ست از حسن اوجانی که دل ام را برد این نیمه شبی...

غریب نوشته ای ست با واژگانی که گویا درد واژه اند و از نهان گاهی ژرف بر آمده...



هوا سرد نیست اما عجیب لرز کرده ام. همیشه پیش طوفان نامریی حضورت کم آورده ام اما این سگ لرز غریب دیگر نوبر است..

پسرک یله و بی ژست نشسته لب جدول سیمانی و آکورد گرفته. سوای از سیملرزه های دلپذیر گیتارش،صدایش هم بدک نیست.ب ه دل مینشیند. می ایستم کنارش  رو به پارکینگ.

این بغضمرگ شدنها یکی از همین روزهاست که کار دستم بدهد. با خودم فکر میکنم پیش روی خاطرات تلخ و شیرینمان انگار اسماعیل شده ام که به قربانگاه میبرندش و این تیغ کند و زنگاری گلوی خسته ام را اره کش میکند. این شاهرگ انگار ساخته شده برای همین رنج بی منتها.اما خیالی نیست.گیرم که امروز هم اتفاقی دیده باشمت اما همین هم برای این جنازه غنیمتی است..

حالم خوش نیست.باقی راه را به این امید گز میکنم که زودتر برسم خانه و زیر دوش آب داغ یک دل سیر گریه کنم.انگار فقط اینجاست که کسی کاری به کار آدم ندارد.

توی همان دفتر سبز رنگی که پیش خودت نگه داشتی برایت نوشته بودم. نوشته بودم که سقف آرزوهای من آنقدرها هم بلند نیست که نشود چراغی ازش آویخت. نه اینکه تو کم کسی باشی اما آرامش هم نباید اینقدرها کیمیا باشد جانکم. حالا گیرم این آرامش کنار تو باشد. امروز دوباره به این فکر میکردم که آب از آب دنیا تکان میخورد اگر...؟

بگذریم گندم بانو. تو که خوب باشی گور بابای دنیای آدمکها. شقیقه هایم نبض تندی گرفته.ضربان جمجمه ام را با تیک تیک راهنمای ماشین تنظیم میکنم. بازی مضحکی است اما حواسم را از درد کشنده اش پرت میکند. حوصله ام برای این ناله نوشتنها تنگ شده...

باید بخوابم...

                                                              (اسفند ۸۹)


نظرات 35 + ارسال نظر
تیراژه یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام
"سقف آرزوهای من آنقدر ها هم بلند نیست که نشود چراغی ار آن آویخت"
یعنی این دنیای تاریک خیلی از ما به خاطر اینه که سقف آرزوهایمان بلند است؟...که نمیشود از آن چراغ که نه...فانوسی هم آویخت؟....
این وقت صبحی دلم مثل یلدا تیره و تار شد از این پست..نمیدونم چرا..

سلام...
دل چرا تیره و تار شود؟ لذتی بردم من از خواندن اش...
دل تان روشن تیراژه بانو...

فرزانه یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:46 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

انتخاب جالبی بود. لذت بردم
در ضمن مرسی بخاطر لینک پست قبلی . بسیار زیبا بود.

سلام...
مشتاق دیدار دوست خوب...
ممنون از التفات تان...

کورش تمدن یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ق.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
توصیفات نویسنده کاملا قابل لمس بود
آقا راستی تولدتون مبارک تازه خبر دار شدم ببخش که دیر شد

سلام عزیز دل...
سپاس رفیق گل... سپاس...

هاله بانو یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ق.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

سلام
چه ناله نوشت ملموسی ...

سلام...
راست گفت اید. می شد هر لحظه اش را و سرمای اش را لمس کرد...

دکولته بانو یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ

نوشته های حسن ... دلم منم همیشه می بره ... خیلی خوب بود ...

سلام رفیق خوب ام...
دل ما را هم برد که نوشت ایم اش این جا. اجازه گرفت ایم اما اجازه هم نمی داد می نوشت ام بس که غریب بود این نوشته...

شیر و خورشید یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com

این نوشته به دل آدم چنگ می زنه....
حس غریبی داره

سلام ...
خوش آمدید به سیاه مشق ما بانو...

کلاسور یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ http://celasor.persianblog.ir

سلام. نوشته ی خوبی بود. حال و هوای روزهای برفی دل آدم رو تازه می کرد ...

سلام مسافر...
چه قدر دل هوای سپیدی دارد به سر...
نه؟

حبیب یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



دل تو هم گرفته حاجی

از دست این زمونه نامرد

سلام...
دل همه می گیرد. اما نه از زمانه نامرد شاید...

حسن اوجانی یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ

مهدی..رفیق..عزیز..

سلام...
جان رفیق...؟؟؟

علیرضا یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

نه
مثل اینکه واقعا واگیر دارد این دلتنگی !

سلام...
واگیر دارد و آن هم چه واگیری. ویروسی ست برای خودش...

پیشی دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://pishinebesht.blogsky.com

بله حاج آقا ... این آقای محترم وبلاگ ندارند ما بریم یه تفرجی بزنیم؟

سلام پیشی خان...
ندارند متاسفانه...

هیشـــکی! دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

سلام عزیز...
چقد به دلم نشست این پستت...با خوندنش یه حس غریبی پیدا کردم که قابل وصف نیست....

" باقی راه را به این امید گز میکنم که زودتر برسم خانه و زیر دوش آب داغ یک دل سیر گریه کنم.انگار فقط اینجاست که کسی کاری به کار آدم ندارد."

این قسمتشو خیلی دوس داشتم...
...
ممنون این پست خیلی چسبید درست مثل نوشیدن چایی دارچین های تان با آن طعم و عطر ملکوتی اش! زیر نور کم اطاق نشیمن...
اوممممم دلم خواست

سلام بانو...
منتظریم که باز چای دارچین بنوش ایم زیر نور کم اتاق به زودی...

نیما دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام استاد
دیروز خوندم این دلنوشته رو اما حرفی نبود که بزنم. ناله نوشته یا دلنوشته یا هرچیزیث که اسمش رو بذاریم. بدجور با احساس آدم بازی میکنه !

سلام عزیز دل ام...
گاهی چیزی نمی شود گفت...

هیشـــکی! دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

کاش از خدا یه چی دیگه میخواستم؟!
مشتاق دیداریم هزارتااااااااااا

قدم به چشم رفیق...

آوا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ق.ظ

*بگذریم گندم بانو توکه خوب باشی گور بابای
دنیای آدمکها*این دعایی بودکه قبلٍ خوندن
این پست داشتم میکردم.خداکند این
بغضمرگ شدنهاکاری دستمان ندهد
سحرگه است وحس دعابدجورمارا
احاطه کرده.این پست حسمان
را عجیب مخلوط کردست با..
دعایت میکنم مرغ آمین
باید در راه باشد...
یاحق...

سلام دوست...
رسیدن ات به خیر...
ما هم دعاگوی ایم و چشم به راه دعا...

پرچونه چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ http://porchouneh.blogsky.com/

چه نوشته سکرآوری جناب پژوم
حس همذات پنداری بهمون دس داد به خودیه خود!!!

سلام دوست خوب...
ممنون که آمدید و خواندید...

سیندرلا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://zozooooo.blogfa.com/

با حس و حالم کاملا جور درمیومد.
خیلی قشنگ بود.عاشق ادبیات بودم و هستم ولی حیف که نتونستم تو دانشاه این رشته رو بخونم و رفتم سراغه یه رشته ی مزخرف و خشن.

هیشـــکی! شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

سلام عزیز...
خواستم اینجا رسمن ازت تشکر کنم بابت این همه زحمت بابت اینکه همه جوره با جون و دل تلاش کردی که بهمون خوش بگذره ...
این بهترین سفر عمرم بود به خخدا بی اقراق می گم...به مرگ هیشکی عالی بود..
خدا کنه خداکنه بتونم یه روز زحمتای شما رو جبران کنم...
...لعنت به مغز پوکم که واژه ای در خور شما پیدا نمی کنه برای تشکر..............

آرش پیرزاده یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ

قشنگ بود

حبیب یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ب.ظ http://artooni.blogsky.com


عاشقتم مهدی جان

فاطـــــمهانتــــــظار یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.FatemeEntezar.com

www.FatemeEntezar.com/blog/
ســـــــــپاس

برای حضور و نقد و نظر ارزشمندتان

حسن اوجانی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

پرحوصله..موقر..آرام..صمیمی..خواستنی..باور کن همه ی اینها که گفتم خود خودتی

محسن باقرلو یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ

مهدی جان
اون وبلاگ کوچه باغ که واستون تعریفشو کرده بودم اینه :
http://koochebagh.blogfa.com

انصافن غزلهای محشری توش میشه خوند :

دیر آمدی! بهار، کفن پوش می‌رود

تقویم خاطرات من از هوش می‌رود

دربند عشقِ پیچکی‌ام نیستم ولی

از دستم احتمال ِ هر آغوش می‌رود

از کینه‌ام نشانه نبینی، هواشناس!

این مه به دره‌های فراموش می‌رود

ای گیسوی رها شده در متن آفتاب!

باد اینچنین که می‌وزی از هوش می‌رود

تو ژرفناترین هیجان ِ طبیعتی!

با هر گلی که دوست شوی، بوش می‌رود

باران! تبر بزن به تنِ بی‌شکوفه‌ام

سیلی مگر به خرج من و گوش می‌رود؟

من ایستاده مرده‌ام، از این خزان بپرس

کی برگ کشتگان تو از «شوش» می‌رود؟

"مرتضی حیدری آل کثیر"

محمدرضا رضوانی دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.setareyesiah.mihanblog.com

ضمن عرض ادب خدمت شما عزیز گرامی...........

صادقانه و سرشار از لطافت بود...........

ترکیباتتون رو خیلی دوس دارم.............گندم بانو...............

خلاصه بسی لذت بردیم............

... سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

دل پری داری
گمونم حالا حالا ها باید بنویسی تا خالی بشه

ارش پیرزاده چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ http://arashpirzadeh.persianblog.ir/

دختر یک شیخ چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://shoele.blogsky.com

درود

نوشته ای بسیار عالی بود
به دل من که خیلی نشست
یادی یه پسری افتادم که یه بار تو خیابون میرداماد داشت گیتار میزد
انقدر دلم میخواست بشینم کنارش و گوش کنم

اما امان از این شهر که اگه بشینی پیش یه نوازنده شاید دوره گرد همه یه جوری نگات میکنن

دخترآبان چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

عالی بود رفیق ... فقط همین ...

محمد پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

دل ما هم گرفته است .جای شکری دارد این تاپیک که ignore ندارد.

مهحمد پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ

یادش بخیر.بازم من و حسرت این شعله ی ......
مهرداد

پرچونه یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

جناب پژوم دلتنگ ، دلتنگی هاتونیم !
غیبت طولانی شدااا

وانیا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

توی این شب گرم تابستونی عجیب احساس سرما کردم
بعد از اون دوش آب سرد فکر کردم سنگ شدم یخ زدم
اما بازهم اینجا لرزیدم
نه یخ زدن کار من نیست
حس دلتنگیه عجیبی توی وجودم خزید
بارها خوندمش نمیشناسمش اما دلتنگی که شناخت نمیخاد
دلتنگی ینی دلتنگی
باید دلتنگ باشی تا بفهمی حس کنی و بعد دلتنگتر بشی
اینروزا دلم از ته دل از خودم دلگیره

نسکافه ((‌پوریا پژوم )) چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ق.ظ http://www.nescafeh.mihanblog.com

سلام سر نمیزنید به متاخرات ما ؟

حبیب چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ http://artooni.blogsky.com


خوب بود

دلمون برات تنگ شده مرد

حسین ایلخانی یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.481370.blogfa.com

سلام. من شما را با نام مهدی پژوم لینک کردم...
موفق و پایدار باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد